مشکلاتی که در اثر پیری پوست ایجاد می شود و لیفت صورت درصدد رفع آن است :
از دست دادن انعطاف پذیری پوست از دست دادن عضله در صورت و گردن چروک های عمیق بین گوشه های دهان و پایه بینی شما از دست دادن خطوط چانه و گردن تکنیک های لیفت چهره امروزه به روز تر از همیشه می باشد، و می تواند سالیان سال شما را جوان تر کند. یک جراح پلاستیک با تجربه پس از انجام یک ارزیابی عمیق از ویژگی ها و شرایط فرد، مشاوره ی لازم را در خصوص نتیجه این عمل به فرد خواهد داد.
روش هایی کم تهاجم و موثری برای جوانسازی پوست صورت و بدن ابداع شده اند. یکی از این ها هایفو است. از دیگر روش ها تزریق فیلر (چربی – ژل) و تزریق بوتاکس است.
هایفو یا لیفتینگ بدون تهاجم و بدون جراحی در زیبایی کاربرد وسیعی پیدا کرده است.هایفوبرای انجام دو عمل لیفتینگ و سفت کردن پوست به شکل همزمان کاربرد دارد با این دستگاه می توان پوست را سفت کرد ودر محور عمودی لیفت داد.
مکانیسم هایفو چیست؟
در این روش از امواج اولتراسوند یعنی همان امواج سونوگرافی استفاده می شود. استفاده از تصاویر سونوگرافی به ما این اجازه را می دهد تا دقیقا محل درمان را بدانیم و امواج گرمایی را دقیقا در ناحیه مورد نظر پوست، آزاد و ایجاد همان نقاط کوآگولاسیون را نماییم.
این دستگاه و این روش تهاجمی نبوده و دقیقا عمق پوست را هدف قرار می دهد بدون اینکه همانند روش های جراحی نیاز به تیغ باشد و به سطح پوست آسیب نمی زند و از طرفی این تکنیک قابل ترکیب با سایر روش ها چون تزریق ژل و بوتاکس است. تزریق ژل های محرک کلاژن سازی اثر هایفو را چندین برابر می کنند.
امروزه ترکیب روش های غیر جراحی با یکدیگر برای حصول نتیجه مناسب شایع شده مثلا ترکیب روش هایی چون بوتاکس و تزریق هیالورونیک اسید و هایفو تراپی. برای افزایش نتیجه و افزایش ماندگاری، کاری منطقی است. در مطالعات نشان داده شده اثرات 12-36 ماه افزایش یافته است.
تکنیک هایفو و تزریق محرک های ساخت کلاژن
استفاده همزمان از روش های تزریقی در زیبایی به همراه هایفو موجب افزایش اثر آن ها در مقایسه با استفاده تنهای یک روش، شده است. استفاده از تکنیک بدون تهاجم هایفو جهت لیفت با اثر در سطوح متفاوت پوست می تواند موجب تحریک ساخت کلاژن در پوست و باز آرایی مجدد کلاژن قبلی شود.
امروزه تکنیک جدید جوانسازی از عمق پوست به روش زیر ابداع شده است:
تزریق ژل های محرک ساخت کلاژن و ترکیب آن با هایفو که از عمقی ترین ناحیه پوست ساخت کلاژن را تحریک می کند.
این ترکیب درمانی سریع ، ایمن و ارزان و با ماندگاری بالا را به شما تقدیم می کند.
هایفو خود با دو مکانیسم ایجاد هایپر ترمیا باعث تغیراتی در پروتئین های پوست در دمای 41 درجه سیلسیوس می شود. این مکانیسم هایپر ترمیا نام دارد که خود موجب افزایش اکسیژن و غذا رسانی به سلول های پوستی و درنتیجه بهبود پوست می شود. هایفو در عمق 3-4.5 میلیمتری پوست می تواند نفوذ کرده و باعث لیفتینگ شود.
این روش از طریق مکانیسم دیگری به نام ایجاد کاویته از طریق حرارت و فشار در بافت تعدادی از سلول ها را آسیب زده و با این مکانیسم کلاژن سازی و جوانسازی را تحریک می کند که مکانیسم اخیر از هایپر ترمی قدرتمند تر است. ترکیب این روش با تزریق فیلر های کلاژن ساز یا محرک های کلاژن باعث تشدید اثر درمان و افزایش ماندگاری می شود. زیرا مواد اولیه ساخت کلاژن در اختیار پوست قرار می گیرد و علاوه بر تحریک کلاژن سازی توسط هایفو همزمان ساخت کلاژن تسریع می شود و نتایج سریعتر رویت می شوند و ماندگاری آن ها افزایش می یابد.
جراحی بینی گاهی برای اصلاح مشکلات ساختاری در داخل بینی است . مشکلاتی که تنفس فرد را دچار مشکل کرده است. به عنوان مثال مشکل سپتوم بینی . رفع مشکلات داخلی بینی را می توان با جراحی زیبایی همراه کرد.
- رفع شکستگی بینی
بینی در مرکز چهره قرار دارد. و تاثیر آن در زیبایی صورت انکار ناپذیر است. گاهی در اثر حوادث و مشکلاتی بینی فرد دچار شکستگی می شود. برخی از این مشکلات شامل : حوادث، سقوط، آسیب های ورزشی هستند. رینوپلاستی ترمیمی می تواند تغییر شکل ایجاد شده توسط حوادث را حل کند.
- کمک به مشکلات سینوسی
رینوپلاستی می تواند برای درمان سینوزیت مزمن یا التهاب سینوسی کمک کند. هنگامی که سینوس ها مسدود شده و پر از مایع هستند، باکتری ها را جذب می کنند و آلوده می شوند. اگر بیمار سینوزیت مزمن داشته باشد، یا سینوزیت وی ادامه دار باشد، جراح مشکلات ساختاری بینی یا سینوس را بررسی می کند.
علل شایع مراجعه افراد برای عمل زیبایی بینی : • قوز بینی • بزرگی پره های بینی • زاویه دار بودن سر بینی • افتاده بودن نوک بینی • انحراف ظاهر تیغه بینی
• پولیپ بینی • انحراف ببینی • وجود کیست یا توده در بینی • اختلالات تنفسی
انتخاب جراح بینی انجام عمل جراحی بینی به دلیل حفظ سلامت عملکرد تنفسی و عصب بویایی در حین جراحی ، از حساسیت فراوانی برخوردار است و لازم است تا برای انتخاب جراح بینی تحقیق کنید و دقت کافی را به کار گیرید ، چرا که برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب و بدون عوارض و عدم آسیب به بافت بینی و ضمانت سلامت آن تنها به دست یک جراح بینی ماهر و با تجربه میسر خواهد بود . برای این که بتوانید از مهارت و تجربه جراح ، با مراجعه به مطب پزشک و دیدن نمونه های واقعی می توانید اطمینان حاصل نمایید .
ساختمان بینی بینی از نظر ساختمان اسکلتی – غضروفی به دو نوع تقسیم می شود بینی گوشتی و بینی استخوانی ؛ تفاوت میان بینی استخوانی و گوشتی در ضخامت پوست روی اسکلت بینی و میزان غضروف آن است . بینی استخوانی غضروفی قوی با پوستی نازک دارد و بینی گوشتی دارای پوستی ضخیم با غضروفی ضعیف تر است .
روش های جراحی بینی : جراحی بینی به دو روش انجام می گردد : جراحی بینی به روش باز و جراحی بینی به روش بسته . منظور از نوع جراحی بینی تکنیک های به کار گرفته شده برای عمل بینی نیست ، بلکه منظور روش دسترسی به ساختمان زیر پوست بینی است . در روش بسته برش های لازم برای اعمال تغییرات تنها داخل بینی زده می شود ، اما در جراحی بینی به روش باز علاوه بر برش های روش بسته یک برش دیگر بر روی کالوملا ایجاد می گردد و این امر موجب می شود تا دید جراح کامل تر باشد و جراحی بهتر انجام بشود .
توصیه های مهم قبل از جراحی بینی : • اگر از داروی خاصی استفاده می کنید ، حتماً پزشک جراح را در جریان بگذارید . همچنین لازم است تا پیش از عمل بینی داروهایی که باعث رقیق شدن خون می شوند ، مانند آسپرین و ایبوپروفن را قطع کنید . • اگر سابقه بیماری خاصی دارید ، به جراح تان بگویید . • استفاده از دخانیات و نوشیدنی های الکل دار را حداقل از یک هفته پیش از عمل تا دو هفته بعد از آن قطع کنید . • انجام یک سری آزمایش و سی تی اسکن بینی مطابق نظر جراح بینی . • 6 تا 8 ساعت پیش از عمل بینی ناشتا باشید . • در ساعتی که برای تان تعیین شده ، بدون تاخیر در کلینیک حضور داشته باشید . • حتماً یک نفر همراه شما باشد .
مراقبت های بعد از جراحی بینی 24 ساعت پس از انجام عمل بینی ، به منظور کاهش میزان کبودی ، از کمپرس سرد استفاده نمایید . در طی هفته های اول ، از خندیدن و صحبت کردن طولانی بپرهیزید . توصیه می گردد در روز های اول بعد از عمل ، غذای میکس شده میل نمایید و تا مدتی از خوردن مواد غذایی که نیاز بهه جویدن زیاد دارد ، مانند سیب ، هویج ، آدامس و استیک بپرهیزید . تا زمانی که استحکام بینی تان تثبیت نشده ، در محیط های شلوغ که امکان صدمه به بینی وجود دارد ،قرار نگیرید . روش چسب زدن و استحمام را از کادر درمانی یاد بگیرید .
استفاده از پروتز سینه یک انتخاب شخصی است. بسیاری از بانوان که در اثر جراحی مجبور به تخلیه سینه ها می شوند؛ به کمک پروتز می توانند فرم سینه طبیعی را دوباره بدست آورند. علاوه بر این مورد؛ بسیاری از خانم ها به دلایل صرفا زیبایی شناختی تصمیم به استفاده از پروتز سینه می گیرند. شاید یکی از مزایای پروتز سینه در خصوص بسیاری افراد، افزایش اعتماد بنفس فرد باشد. - دوران نقاهت پس از پروتز سینه چقدر است؟ تا حد زیادی این مسئله به حال عمومی خود فرد بستگی دارد. معمولا پس از انجام جراحی پروتز سینه، فرد از بیمارستان مرخص شده و دوران نقاهت و استراحت را در خانه طی می کند. در این دوران داشتن یک همراه و حامی بسیار مهم است.
- نکاتی در خصوص انتخاب پروتز سینه پروتزها در انواع مختلفی از شکل و اندازه وجود دارند و از موادی ساخته می شوند که برای حرکت، لمس و وزن تقریبا شبیه به سینه طبیعی باشند. انتخاب نوع و سبک پروتز هم یک مسله شخصی است و بستگی به سبک زندگی و سلیقه فرد دارد و هم یک مسئله پزشکی است! یعنی باید در خصوص آن با جراح ماهری مشورت کنید تا سایز و فرم مناسب بدن تان را به شما معرفی کند. اکثر پروتزها از سیلیکون ساخته شده اند که یک ماده ژل مانند نرم است. پروتزهای فوم نیز موجود است. پروتز فوم سبک تر است. برخی از پروتزها با دانه های پلی پروپیلن پر شده است.
سوال دیگر این است که عوامل محدودیت در انتخاب و بزرگی پروتز سینه چه می باشند؟
۱-اندازه و حجم فعلی سینه : شما نیازمند بافت طبیعی سینه هستید تا پوشش مناسب روی پروتز ایجاد کند و در مواردی که بافت مطلوب وجود ندارد نمی توان از یک حدی پروتز را بزرگ تر انتخاب کرد.
۲-پهنای قفسه سینه و قاعده سینه : این هم مبنایی برای محدود شدن انتخاب های شماست. پروتزهای فراوان با پهنای سینه متنوع و برجستگی های مختلف وجود دارد که بر همان اساس شما سایزی را که متناسب ترین حالت ممکن را برای تان بوجود آورد انتخاب خواهید کرد.
نکته مهم دیگر در انتخاب سایز پروتز سینه ،مهم بودن طرز زندگی روزمرهتان است
شما می خواهید که سینه هایتان برای سال ها خوب دیده شود و احساس خوبتری به شما بدهد. درست است؟
شما یک زندگی طولانی و فوق العاده پیش رو دارید.پروتزهای شما هم در همه ی این ایام با شما خواهند بود . پس محافظ کار باشید و علی رغم اینکه ممکن است آرزوی داشتن پروتز سینه بزرگتری داشته باشید ولی از سوی دیگر با انتخاب پروتزهای بسیار بزرگ چندسال بعد با درد پشت و شانه و افتادگی زودرس سینه و پروتز باهم مواجه خواهید شد.
نکته دیگر علاوه بر سایز و اندازه ، اهمیت قرینگی و تناسب آن با سایر اجزای بدن است که باید حتما” مد نظر داشت و بنظر میرسد تنها داشتن سینه هایی بزرگ در حالیکه سایر اجزای بدن لاغر و ریزنقش هستند نمی تواند از نظر زیبایی چندان مقبول باشد.
در مورد عمل پروتز سینه ، سایز و اندازه حرف اول را می زند، اما باید یادمان باشد که تنها مورد مهم برای تصمیمگیری نیست .
دو نکته است که شما در هنگام انتخاب سایز مناسب پروتز سینه باید روی آن تمرکز کنید : ۱-می خواهم چگونه دیده شوم ؟ ظاهر پس از عمل چگونه باشد؟
۲-چگونه مطمئن شوم که سینه های جدید من با نحوه زندگی روزمره ام مطابقت دارد؟
پس از این نوبت جراح پلاستیک تان است که به شما در پیدا کردن و انتخاب سایزی از پروتز سینه کمک کند که هر دو هدف بالا یعنی ظاهر و زیبایی و هماهنگی با سایر جنبه های زندگی تان را تامین نماید.
۱-یک راه مناسب این است که برای جلسه مشاوره تان تصویری از اندازه و شکل مورد علاقه تان را با خود داشته باشید و آماده باشید که به این سوال از طرف جراح پاسخ دهید که در این تصویر از چه چیزی خوشتان آمده و چرا؟
۲-نکته دیگر این است که در اعداد و رقم گیر نکنید . این سایز بندی ها و حجم ها تنها در حدی اهمیت دارند که با انتخاب پروتز مناسب ،شکل دلخواهتان را به دست آورید .
ارزش کار خود را بالا ببرید و به همان اندازه شاهد رونق حرفه خود باشید. آدمهای موفق در یک محیط کاری جدید به شغل خود همانند یک محصول مهم تجاری مینگرند، هرگز ارزشهای آن را دست کم نمیگیرند و بخوبی آگاهند تا زمانی در محیط کارشان ارزشمندند که بتوانند سودآوری داشته باشند، چه برای خود و چه برای شرکت یا کارفرمایی که برای آن کار میکنند.
یک محصول، زمانی در بازار پرفروش میشود که از کیفیت خوب، تبلیغات، بازاریابی قوی و چندین فاکتور موثر دیگر در جلب توجه مشتری برخوردار باشد و افراد نیز زمانی میتوانند شاهد رونق حرفه خود باشند که ارزش کار خود را بالا ببرند، برای بالا بردن تواناییهای خود بکوشند، درباره تواناییهای خود تبلیغ کنند و در محیط کار انعطافپذیر باشند. برای نیل به همه این اهداف، آدمهای موفق همچنین میدانند که تابع بازار خود هستند و این بازار جایی نیست جز سازمان، شرکت یا کارفرمایی که برای آن کار میکنند.
آنها باید از تمام جوانب کاری شرکتی که برای آن کار میکنند؛ آگاه باشند و به نوع مهارتهای خود، تقاضا برای آن مهارتها و تواناییهای تغییر و تحولات مختلف در محیط کارشان و پروژههایی که در ارتباط با شغلشان است، آشنا باشند. با آگاهی از همه این عوامل، آنها باید درصدد بالا بردن ارزش کار خود باشند. برای این کار باید از همه مهارتهای خود بهنحو عالی استفاده کنند، درصدد یادگیری مهارتها و تجربههای جدید باشند و بتوانند خود را با شرایط جدید کاری و تغییر و تحولات سازمانی منطبق کنند. ● به ابزارهای خود اعتماد دارید؟
وقتی کسی را برای انجام کاری (همچون کارهای مختلف تعمیراتی و غیره) استخدام میکنید؛ دوست دارید که او از بهترین و روزآمدترین ابزارهای لازم در کارش استفاده کند تا پولی که به او میپردازید هدر نرود و حتی در آینده مشتری دایمی او شوید، چنین مثالی درباره شما نیز صدق میکند.
ابزار کار شما آن چیزی است که میدانید و چگونگی انجام کاری که به شما محول شده. دستمزد شما بر مبنای ارزشهای فعلی دانش و مهارتتان است.امروزه مهارتها و فناوریهای جدید، با سرعتی بیش از گذشته، در حال ورود به بازار و معرفی به مشاغل مختلف هستند.
بنابراین مطمئن باشید که کس دیگری در جایی دیگر، مشغول یافتن راهی بهتر، موثرتر، سریعتر و حتی کمهزینهتر برای انجام کاری است که شما در حال حاضر آن را انجام میدهید. این مطلب را از دست ندهید: مشاوره بازاریابی برای کسبوکارهای کوچک 3
به خاطر داشته باشید، اگر نتوانید از مهارتها و تکنولوژیهای جدید در کار خود استفاده کنید یا دانش خود را روزآمد کنید؛ همکاران و رقبای شما این کار را خواهند کرد و شما از قافله عقب خواهید ماند.
در این زمینه به مثالی خوب اشاره میکنیم. زمانی انجام کارهای مختلف گرافیکی به صورت دستی و با داشتن ذوق و سلیقه لازم از سوی گرافیست امکانپذیر بود، اما امروزه با ورود کامپیوتر در همه عرصهها، کارهای گرافیکی راحتتر انجام میگیرد. در این میان، با توجه به برنامههای مختلفی که برای انجام کارهای گرافیکی با کامپیوتر به بازار عرضه شده، برگ برنده با کسی است که بیشترین احاطه را بر برنامهها داشته باشد و بتواند از هر یک از آنها در جای لازم استفاده کند. به خاطر داشته باشید که مهارتها، قابلیتها و تواناییهای ما تا زمانی با ارزش هستند که کسی حاضر باشد برای استفاده از آنها پول پرداخت کند. شرکتها و کارفرمایان امروز در بازارهای جهانی برای روزآمدترین مهارتها و دانش کار، پول پرداخت میکنند؛ بنابراین برای رقابت در عرصه بینالمللی، باید بتوانید خود را «مجهزتر> کنید و نه فقط «مجهز چرا که در غیر این صورت، فرد دیگری با شرایط بهتری نسبت به شما از راه خواهد رسید و جایگزین شما خواهد شد. ● چه ابزارهایی در دست دارید؟
در عصری که هر روز آن دستخوش تحولات مختلف است، باید خود را با تغییرات و تحولات جدید در محیط کار آماده کرد.
همه ما در محیط کار خود با چالشهای مختلفی از جمله با تغییرات و تحولات جدید از جمله یافتن جایگزینی برای شغل فعلی خود مواجهیم و این چالش، زمانی جدیتر میشود که حس کنیم فقط در یک حوزه قادر به فعالیت هستیم و کار دیگری از دستمان بر نمیآید.
برخی با چند مشاوره و تست روانشناسی و… براحتی به قابلیتهای دیگر خود که البته بالقوه هستند پی میبرند؛ درحالیکه برخی دیگر به طور اتفاقی و حتی ناآگاهانه متوجه آنها میشوند. در هر دو حالت، افراد به این نتیجه میرسند که مهارتها و علایق و قابلیتهای بیشتری نسبت به آنچه فکر میکنند دارند و برای یافتن مهارتها و علایق جانبی، چه برای آنهایی که حرفهای هستند و چه برای آنهایی که به صورت تفننی کار میکنند؛ روشهای مختلفی وجود دارد.
در مدرسه یا دانشگاه در چه درسهایی نمرات خوب میگرفتید؟ به چه کارهایی علاقه داشتید؟ در حال حاضر در چه کارهایی مهارت دارید، آیا کسی از شما در کار دیگری تعریف کرده است؟ فکر میکنید چه استعدادهای ذاتی دیگری دارید؟ دست و دلتان به چه کار دیگری میرود؟ در پاسخ به سوالهای فوق و سوالهای مشابه، به فهرستی از فعالیتها و کارهایی میرسید که از انجام آنها لذت میبرید یا در گذشته لذت میبردید. مطمئنا اینگونه فعالیتها، نیازمند مهارتها و تواناییهایی هستند که شما در خود دارید و از وجود آنها بیخبرید. پس معطل چه هستید؟ آنها را کشف کرده و به نحو بهینه از آن استفاده کنید. این مطلب را از دست ندهید: ایدههای خلاقانه در کسبوکار ● مهارتها چقدر با ارزش هستند؟
برخی مواقع انسانها بعضی کارها را بیدردسر انجام میدهند و به اینکه آن را چگونه انجام میدهند فکر نمیکنند. با این حال، در انجام همین کارهای ساده هم، فرآیندهای مختلفی دخیلند و برای انجام این فرآیندها، مهارتهای مختلفی مورد نیاز است؛ مهارتهایی که با ارزشتر از آن چیزی است که شما فکر میکنید. برای تعیین ارزش مهارتهایتان میتوانید تمرین زیر را انجام دهید.
یک صفحه از آگهی روزنامه را جدا کنید (به صفحه خاصی توجه نکنید چون در هر حال دنبال یافتن یک شغل نیستید و این کار فقط یک نوع تمرین است.)
عنوان آگهی، یعنی شغل و پستی را که برای استخدام افراد آگهی میشود با یک تکه نوار نامرئی بپوشانید (طوری که بعدا بتوانید آن را جدا کنید و عنوان را بخوانید.)
حال به فهرست شرایط مورد نیاز داوطلبان مراجعه کنید. از یک ماژیک فسفری یا روشن، برای جدا کردن مهارتهایی که به آنها در مشاغل مختلف نیاز هست و شما آن را در خود مییابید، استفاده کنید. حال نوارهای چسبیده را بردارید و به عنوان آگهیها توجه کنید. حتما غافلگیر خواهید شد؛ چون خواهید دید واجد مهارت در حوزهها و مشاغلی هستید که هرگز به ذهنتان خطور نمیکرد. بنابراین به خاطر داشته باشید که مهارتهای یک فرد کارآمد در زمینههای کاری مشابه، قابل استفاده است (هر غذا ادویه خاص خود را میطلبد، اما برخی غذاها با ادویه مشابه تهیه میشوند.)
حال که متوجه مجموعهای از حوزههای مختلف کاری شدهاید که به چه مهارتهایی نیاز دارد؛ زودتر میتوانید فهرستی از مشاغل مورد علاقه خود را به ترتیب اولویت فهرست کنید البته ممکن است نام برخی شغلها را نشنیده باشید؛ اینها همان مشاغل جدید هستند که با پیشرفت و تکنولوژی تولید میشوند.
خلاصه:قبلاً، بخش نخست اظهارات برايان تريسي مشاور برجسته مديريت و اقتصاد و خودارتقايي در روز اول سمينار سه روزه «مديريت نوين در قرن 21» بهاطلاع شما رسيد.(به سایت منبع مراجعه فرمایید) در اين قسمت، توجه شما را به بخش دوم سخنان سليس و روان وي كه در روزهاي دوم و سوم سمينار براي علاقهمندان ايراد شد جلب ميكنيم كه اميدواريم موردتوجه و استفاده قرار گيرد.
روز دوم- رقابت براي فروش بهتر 1. واقعيتهاي جديد درباره فروش 2. جستجو و يافتن مشتري – کليد فروش موفق 3. ارتباطات در فروش 4. مثلث طلائي فروش 5. قطعي ساختن و تکميل فرايند فروش 6. هفت راه فروش موفق
1- واقعيتهاي جديد درباره فروش در فروش هدف برقراري ارتباط با مشتري و متقاعد ساختن وي براي خريد به شيوهاي هر چه موثرتر است. براي اين منظور بايد شناخت کاملي از مشتري داشت. بايد تعريفي از يک مشتري ايدهآل داشت. بايد از خود پرسيد چرا مشتري بايد محصول ما را براي خريد انتخاب کند.
واقعيتهاي تازهاي که راجع به فروش مطرحند به قرار زيرند: 1- امروزه، تعداد فروشندگان بيشتر از تعداد خريداران است. 2- امروزه، فروش از هر زمان ديگري پيچيدهتر است. 3- امروزه، فرايند فروش تمرکز بيشتري را نسبت به گذشته طلب ميکند. 4- جلب اعتماد مشتري، امروزه بيش از هر زمان ديگري در فروش مطرح است. 5- براي موفقيت در فروش، بايد اصول اوليه را به شدت مورد توجه قرار داد.
از جمله مسائل کليدي که در فروش مطرح است يافتن مشتري، ايجاد حسن تفاهم و رابطه نزديک با مشتري، تشخيص نيازها، معرفي محصولات يا خدمات مورد ارائه، پاسخگوئي کامل و قانع کننده به سوالات مشتري، تکميل و قطعي ساختن فرايند فروش (اطمينان از اينکه مشتري درست در همين لحظه از شما خريد ميکند_)، و خريد مجدد مشتري از شما در آينده هستند.
2- جستجو و يافتن مشتري – کليد فروش موفق براي هر آنچه که در مورد فروش انجام ميدهيد از قانون 80 به 20 تبعيت کنيد. وظيفه اصلي يک فروشنده خلق مشتري و سپس حفظ آن است. به عنوان يک فروشنده خوب بايد هشتاد درصد زمان خود را صرف ايجاد مشتري کرده و تنها بيست درصد زمان خود را به حفظ آنها اختصاص دهيد.
فرايند فروش شامل سه فعاليت پايهاي و اصلي است: ابتدا جستجو و يافتن مشتري است؛ سپس ارائه محصول و متقاعد ساختن مشتري براي خريد از شماست؛ و در پايان هم پيگيري و قطعي ساختن فرايند فروش، يعني خريد درست در همان لحظه، است. براي يک فروش موفق بايد هشتاد درصد از وقت به دو مرحله اول و تنها بيست درصد به مرحله سوم اختصاص يابد. قويترين و پربارترين واژه در در عرصه فروش «اکتشاف» است. يعني مهمترين کار جستجوي مشتري و يافتن آن است.
3- برقراري ارتباط در فروش قانون- کسي از شما خريد نخواهد کرد، مگر اينکه متقاعد شود که شما دوست او بوده و در راستاي علايق او عمل ميکنيد.
- دانسته هاي شما براي مشتريان بياهميت است، مگر زماني که بدانند چقدر ميدانيد.
- امروزه معمولاً رابطه ايجاد شده بين مشتري و فروشنده پس از فروش هم حفظ ميشود. بنابراين تصميم به خريد به معناي تصميم براي ايجاد يک ارتباط بلند مدت است.
- به دليل پيچيدگي محصول/خدمت ارائه شده رابطه مهمتر از آن چيزي است که در معرض فروش قرار دارد.
بنابراين از بدو ايجاد فرايند فروش، ايجاد رابطه با مشتري حرف اول را ميزند. بر اين اساس مدل جديد که براي فروش ارائه ميشود کاملاً بر خلاف مدل قديمي است که قبلاً وجود داشت.
بنابراين طبق مدل جديد ايجاد حس اعتماد در مشتري امروزه از هر چيز ديگري مهمتر است. در اين زمينه يک قانون وجود دارد: «خوب گوش کردن باعث ايجاد اعتماد ميشود.» کليدهاي شنيدن به گونهاي موثر به قرار زيرند:
الف- به دقت به صحبتهاي طرف مقابل گوش کرده و بين صحبتهايش وقفه نيندازيد.
ب- قبل از پاسخگوئي اندکي تامل کنيد.
ج- براي روشنتر شدن منظور طرف مقابل اقدام به پرسيدن سوالهاي مناسب کنيد.
د- به طرف مقابل خود بازخور بدهيد. اين کار ميتواند تکرار آنچه او گفته در قالب عبارتهاي شما باشد. اين کار سبب کاهش ترس مشتري و افزايش حس اعتماد او ميشود.
4- مثلث طلائي فروش مثلث طلائي فروش کليد موفقيت شما در آينده است. سه نوع مختلف براي فروش فروش وجود دارد:
الف- فروش مبتني بر رابطه (خود را به عنوان يک دوست معرفي کنيد.)
ب- فروش مبتني بر مشاوره (خود را در موقعيت يک حل کننده مساله و يک مشاور قرار دهيد.)
ج- فروش مبتني بر آموزش (خود را در موقعيت يک معلم قرار دهيد.)
بنابراين مثلث فروش مثلثي است که رابطه، مشاوره و آموزش در سه راس آن قرار گرفته و مشتري در مرکز آن قرار دارد.
از ديگر روشهاي موفق فروش روش مبتني بر قصهگوئي است. در اين روش هنگام معرفي محصول داستانهايي از موفقيت مشتريان قبلي بيان ميشود. بشر ذاتاً بيان قصه و داستان را دوست داشته و اين روش ميتواند تاثير فراواني داشته باشد. داستان تا سالهاي سال در ذهن باقي ميماند ولي بيان واقعيت به شكل ساده و قالب غير داستاني در کمتر از 5 دقيقه به فراموشي سپرده خواهد شد.
5- قطعي ساختن و تکميل فرايند فروش قانون- فروشندگان موفق پيشاپيش براي قطعي کردن و تکميل فروش برنامهريزي ميکنند.
منظور از تکميل فروش همان خريد محصول توسط مشتري است. روشهاي مختلفي براي اتمام فرايند فروش وجود دارد که از آن جمله ميتواند از نوع دعوت کردن، انتخاب بين دو گزينه اختياري، تکميل بخشي از مرحله فروش (مثل تکميل يک فرم)، استفاده از آخرين بهانه مشتري به عنوان دليلي براي خريد محصول يا خدمت مورد ارائه اشاره کرد. هر چه در مرحله ايجاد اعتماد نسبت به محصول يا خدمت مورد ارائه بهتر عمل شود، احتمال خريد از جانب مشتري بالاتر رفته و تکميل فرايند فروش سريعتر و قطعيتر صورت ميگيرد.
گذشته از همه انواع مطرح شده چنانچه يک فروشنده موفق باشيد ميتوانيد سوالي خلاقانه و زيرکانه به عنوان سوال پاياني براي مشتري چنان طرح کنيد که مطمئن باشيد او حتماً به شما پاسخ مثبت خواهد داد و درست در همان لحظه محصول شما را خريداري ميکند.
6- هفت راز فروش موفق گام اول- جديت در هر آنچه که انجام ميدهيد. مصمم باشيد که در مسيرتان همواره رو به بالا و در جهت تعالي حرکت کنيد.
گام دوم- مهارت خود را براي فروش موفق مشخص کنيد. از اين مهارت براي رفع محدوديتهاي موجود بهره بگيريد. ساير مهارتهاي لازم را با تمرين و تکرار کسب کنيد.
گام سوم- با افراد مناسب مشورت کنيد. منظور اشخاص موثر، مثبت و موفق است، چرا که مصاحبت با اينگونه افراد حس مثبتي در شما ايجاد کرده و با افزايش انرژي شما حرکتتان به سوي موفقيت را تسريع ميکند.
گام چهارم- همواره در حفظ سلامتي خود کوشا باشيد. در اين مورد همواره به خاطر داشته باشيد که پيشگيري بهتر از درمان است.
گام پنجم- همواره به خود به عنوان بهترين در زمينه کاريتان بنگريد. براي اين منظور بايد تصورات ذهني خود را کنترل کنيد. بر خلاف افراد متوسط و سطح پايين که هميشه در انديشه آخرين شکست هستند، آنچه همواره در ذهن افراد موفق تداعي ميشود تصوير آخرين موفقيتشان است.
گام ششم- با خود به شيوهاي مثبت گفتگو کنيد. به اين منظور بايد مکالمات درونيتان را تحت کنترل درآوريد. براي رسيدن به چنين منشي همواره درباره اهداف خود بينديشيد.
گام هفتم- عملکرد مثبت؛ رفتن، حرکت، مشغوليت و نيز نوعي حس اضطرار را همواره در خود داشته باشيد.
افراد موفق همواره در حال فعاليت هستند و حتي لحظهاي دست از تلاش برنميدارند.
روز سوم- تنظيم هدف و مديريت زمان _ مقدمه- بازگشت به اصول اوليه _ اهدافتان را واضح و شفاف کنيد. _ توجه خود را به بازار معطوف کنيد. _ روي اولويتهاي خود تمرکز کنيد. _ خود را با هر تغيير سريع وفق دهيد. _ هفت قانون موفقيت در قرن بيست و يکم
مقدمه- بازگشت به اصول اوليه 1- مديران برتر همواره بهتر از رقيبان خود ميانديشند. 2- چنانچه کسب و کارتان در آستانه ورشکستگي قرار گرفته است، در اين مقطع به دنبال يک دگرگوني باشيد. 3- در مورد هر آنچه که انجام ميدهيد از قانون 80 به 20 استفاده کنيد. 4- مهمترين واژه در عرصه کسب و کار موفق، واژه وضوح است. 5- کار اصلي خود را در هر يک از عرصههاي زير مشخص کنيد.
1. شايستگيهاي اصلي و کليدي شما کدامند؟ 2. خدمات و محصولات اصلي شما کدامند؟ 3.مشتريان اصلي شما چه کساني هستند؟ 4.افراد سرنوشتساز و کليدي در زندگي شما کيستند؟ 5. روشهاي کليدي شما در بازاريابي/فروش کدامند؟ 6. چه خطرهاي عمدهاي کسب و کار شما را تهديد ميکند. 7. نقاط قوت شما چيست؟ 8.فرصتها و موقعيتهاي کليدي شما کدامند؟
6- محدوديتهايي که بر سر راه موفقيت در کسب و کارتان موجود است، تعيين کنيد.
7- روشهاي مشخص و خاصي براي اندازهگيري ميزان موفقيت در هر يک از کارهايتان داشته باشيد.
در پايان اين قسمت ذکر يک نکته ضروري است: شما در کاري موفق ميشويد که توانائي بالقوه براي انجام آن را داريد، از انجام آن لذت ميبريد و در نهايت با آن ميتوانيد سبب بروز حرکت و تحول شويد.
بخش اول- اهدافتان واضح و روشن باشند 1. وضوح کليد موفقيت در هر کسب و کاري است. به همين منظور بايد همواره به سوالات زير پاسخ دهيد:
- من کي هستم؟ - به کجا ميخواهم برسم؟ - چگونه ميخواهم و ميتوانم به آنجا برسم؟
2. باورها و اعتقادات شما چيست؟ شرکت شما به خاطر کدام ويژگياش معروف است؟ (ديگران شرکت شما را با چه خصيصهاي ميشناسند؟)
3. برنامه بلندت و چشمانداز متصور براي آينده شرکتتان چيست؟
4. وظيفه و ماموريت شما چيست؟ هم از لحاظ کيفي و هم از لحاظ کمي آن را مشخص کنيد.
5. هدف اصلي شما در کسب وکارتان چيست؟ آنرا در قالب اينکه چگونه خدمات و محصولات خود را به مشتريان ارائه کنيد تعريف نمائيد.
6. اهداف ويژه شما در هر کدام از بخشهاي ويژه کسب و کارتان براي سه، شش، نه و دوازده ماه آينده چيست؟
7. براي رسيدن به اهداف مورد نظرتان چه اصول و موازيني بايد رعايت شود؟
8. براي دستيابي به اهداف در بازار پر رقابت امروز از چه استراتژي ويژهاي بايد بهره بگيريد؟
9. اولويتهاي کليدي شما براي موفقيت کدامند؟ (در حقيقت شما زمان را مديريت نميکنيد، بلکه آنچه اولويت ميکنيد اولويتهايتان است.)
10. براي تضمين رسيدن به اهداف مشخص شده در برنامهتان چه فعاليتها و اموري هستند که هر روز بايد به آنها بپردازيد.
بخش دوم- تمرکز بر فروش
ميتوان هر کسب و کاري را به مثلثي تشبيه کرد که در رئوس آن محصول يا خدمات (Product/Service)، فروش و بازاريابي (Sale & Marketing)، و مديريت و اجرا (Management & Administration) قرار دارند.
1. هدف- توليد درآمد، فروش و جريان سرمايه. 2. هدف از هر کسب و کار؟ يافتن و حفظ مشتري 3. ويژگيهاي بارز- موقعيت و مقام شما در بازار کنوني به چه صورت است؟ 4. وجوه تمايز- چرا و چگونه محصول، خدمات و يا شرکت شما از سايرين متمايز ميشود و اصلاً وجوه تفوق شما نسبت به رقبا کدام است. 5. تقسيم بندي- رد کدام بخشهاي ويژه از بازار فروش محصول/خدمت شما ميتوانيد حائز اهميت و برجسته باشيد. 6. تمرکز- کليد موفقيت شما در واقع همان تواناييتان در تمرکز همه جانبه بر مشترياني است كه بيشترين ظرفيت را دارند. 7. مشتري ايدهآل را براي خود تعريف وتوصيف کنيد. 8. چرا اين فرد بايد از شما خريد کند؟ 9. مزاياي رقابتي، ويژگيهاي منحصر به فرد و جالب توجه شما در چه زمينههايي است؟
بخش سوم- تمرکز بر اولويتهاي اصلي
1. توانائي شما در تمرکز بر منابع محدود و صرف انرژي در مورد بالقوهترين موقعيتها و فرصتها کليد موفقيت است. 2. قانون 80 به 20 را در هر موردي ائم از مشتري، محصولات، سود و روشهاي فروش استفاده کنيد. 3. ارزشمندترين کارها و فعاليتهايي که ميتوانيد انجام دهيد کدام است؟ 4. کليديترين نتايج در عرصه کسب و کارتان چه ميتواند باشد؟ (به کجا بايد برويد؟) 5. مهمترين عوامل موفقيت در مورد کسب و کارتان چيست؟ (چگونه بايد متوجه شويد به مقصد مناسب رسيدهايد و موفق شدهايد.) 6. هسته اصلي کسب و کارتان را در هر يک از زمينههاي محصولات/خدمات، افراد و بازار مشخص کنيد. 7. آنچه را که شما و فقط خود شما با انجامش ميتوانيد يک تفاوت واقعي ايجاد کنيد کدام است؟ (اين مهمترين سوالي است که بايد براي خود مطرح سازيد.) 8. سوال: ارزشمندترين استفادهاي که درست در اين لحظه از وقتم ميتوانم داشته باشم چيست؟ (انتخاب بهترين و مهمترين و موثرترين کاري که درست در اين لحظه بايد انجام شود.) 9. منحني سود- ارزيابي محصولات/ خدمات ارائه شده 10. منحني بازده- ارزيابي عملکرد و فعاليتهايتان
بخش چهارم- آمادگي براي تغيير سريع 1. تغيير سريع صفت کليدي براي کسب موفقيت در مواقع بحراني است. 2. در مورد هر فعاليتي در کسب و کارتان (ائم از محصولات/خدمات، افراد، هزينهها، محاسبات و پردازشهاي مالي و اقتصادي، سرمايهگذاري و ...) از روش تفکر بدون پيشفرض (Zero base thinking) بهره بگيريد. 3. اين توانايي را که وقتي شرايط حرکت سريع را ديکته ميکند، بتوانيد سريع حرکت كرده و آن را تقويت کنيد. 4. تمرين کنيد تا نسبت به هر آنچه انجام ميدهيد، ديدي تحليلي داشته باشيد. 5. تنها چهار راه وجود دارد که با انجامشان ميتوانيد عملکرد کسب و کارتان را دگرگون سازيد: تعيين اکثريتها، اقليتها، شروع و خاتمه.
همواره اين چهار سوال را براي خود مطرح ساخته و به آن پاسخ دهيد: - من سعي در انجام چه کاري دارم؟ - چگونه بايد آنرا انجام دهم؟ - پيشفرضها و منابع من کدامند؟ - چگونه ميتوانم آن را بهتر انجام دهم؟
6. همواره اين باور و اعتقاد را در خود حفظ کنيد که بايد کاري کاملاً متفاوت (و جديد) انجام دهيد.
در کل توجه داشته باشيد در مقاطع بحراني تصميمگيري بسيار مهم است، چرا که يک تصميم واحد در دو زمان مختلف ميتواند خوب يا بد باشد. پس بايد در هر موقعيت بهترين تصميم به سرعت اخذ و عملي شود.
بخش پنجم- هفت قانون براي موفقيت در قرن بيست و يکم 1. زندگي شما تنها زماني بهتر خواهد شد که شما بهترينها را از آن طلب کنيد. 2. اصلاً مهم نيست که از کجا آمدهايد، بلکه مهم اين است که به کجا ميرويد. (هيچ محدوديت و پاياني براي تصورات و تخيلات شما وجود ندارد، شما به هر کجا که بخواهيد –هر چقدر هم دور_ - ميتوانيد برسيد.) 3. هر آنچه که ارزش خوب انجام شدن را دارد، بايد از همان ابتدا به خوبي انجام شود. 4. زادي عمل شما به مهارتتان در انتخاب بستگي دارد. 5. در هر مانع يا مشکلي که با آن مواجه ميشويد، بذر يک منفعت، سود يا موفقيت عالي نهفته است. (اگر به دنبال چيزهاي خوب باشيد حتماً آنها را مييابيد.) 6. شما توانايي انجام تمام کارهاي لازم براي رسيدن به هر موفقيتي را که براي خود متصور هستيد داريد. (تنها کافي است با خود بگوئيد من زندگيام را دگرگون خواهم ساخت.) 7. تنها محدوديتهاي که بر سر راه آنچه انجام ميدهيد وجود دارد محدوديتهايي است که بوسيله ترسها و ترديدهايتان به خود تحمل ميکنيد.
ختم کلام اينکه هر هدفي از هر نوعي قابل حصول است، تنها کافي است: - آن را به طور صريح و واضح مشخص کرده و يادداشت نمائيد. - براي آن برنامهريزي کنيد. - هر روز کاري براي دستيابي به آن انجام دهيد.
اگر یک کسب و کار کوچک یا متوسط داشته باشید، احتمالاً فرق چندانی بین بخش بازاریابی و فروش قائل نیستید، چون نیروی کافی برای تمرکز جداگانه بر روی این دو بخش ندارید. به علاوه، فکر نمیکنید که این دو تفاوت چندانی با هم داشته باشند. اگر این حرف درست است، باید به شما خبری بدهم: بازاریابی و فروش با یکدیگر فرق بسیاری میکنند و در نتیجه، نیاز به تخصصهای متفاوتی دارند. اگر قرار باشد بخش مارکتینگ فقط با هدف افزایش فروش فعلی اداره شود، کارکرد آن به پشتیبانی از فروش با یک تمرکز درون شرکتی محدود خواهد شد. اما اگر مارکتینگ جایگاه خود را در تیم مدیریت پیدا کند، میتواند تبدیل به یک المان رشد خوب با تمرکز برون شرکتی شود که فروش شما را هم افزایش میدهد.
پس بهتر است به جای اینکه بازاریابی و فروش را ادغام کنید، دو بخش جداگانه برای آنها در نظر بگیرید و کاری کنید که این دو بخش به خوبی یکدیگر را پشتیبانی کنند. به این ترتیب تضمین رشد تجارت شما بیشتر خواهد بود. البته این فقط حرف ما نیست. نتایج یک تحقیق علمی هم این موضوع را تائید میکند و به ما نشان میدهد شرکتهایی که دو بخش فروش و بازاریابی آنها جدا هستند، رشد بیشتری را نسبت به رقبا دارند. (در بخشهای بعدی این مطلب، بیشتر در مورد این تحقیق صحبت میکنیم.)
با این حساب، احتمالاً بخواهید بدانید که تفاوت دو بخش فروش و بازاریابی دقیقاً چیست و هر کدام چه نقشی را در یک کسب و کار ایفا میکنند؟ در این مقاله بیشتر در این مورد صحبت خواهیم کرد. فروش = محصولی که موجود است را بفروشید
کار بخش فروش ساده است: این بخش باید آنچه موجود است را تبدیل به پول نقد کند. که یعنی سرنخهای فروش را تبدیل به مشتریانی میکند که به شرکت شما پول میدهند و اینکار، با تعامل مستقیم با مشتریان بالقوه برای متقاعدسازی آنها به خرید انجام میشود.
هر تجارتی دارای محصولات و خدمات مشخصی است که باید به فروش برسند. به این منظور، فروشندگان باید یک رابطه نزدیک با مشتری (و گاهی همکاران) داشته باشند، مسیر فروش را هموار کنند، مخالفتهای مشتری را از بین ببرند و در مورد قیمت و شرایط فروش چانه بزنند. معمولاً هم بعد از فروش باید مطمئن شوند که دیگر نیروهای شرکت این نیاز مشتریان را برآورده میکنند.
فروش "به هر قیمت" چیست؟
نگاه بخش فروش از درون به بیرون یک شرکت، یعنی به سمت مشتری است. تمرکز آن بر زمان حال است. و افق دید آن نیز به این هفته، این ماه یا نهایتاً این فصل محدود میشود. دلیل این موضوع هم ساده است: اگر فروش بر زمان حال تمرکز نداشته باشد، هیچ تضمینی بر سود فعلی شرکت وجود نخواهد داشت.
بازاریابی = هم اکنون و در آینده، با مشتریان خود هم سو شوید
هدف معمول بازاریابی این است که مشتریان بالقوه را به محصول یا خدمات شما علاقهمند کند و سرنخ فروش به وجود آورد. بنابراین فعالیتهای آن شامل موارد زیر میشود:
بازاریابی "کثیف" چیست؟
پس یک نقش اصلی بخش بازاریابی این است که بازار کار را از نگاه یک مشتری بشناسد که مخاطب شرکت است و کمک کند که شرکت به سمتی حرکت کند که خواستهها و نیازهای مشتری مذکور را در آینده برآورده کند. که یعنی کار بازاریابی این است که یک برند را به سمت بخشهایی از بازار و گروههایی از مشتریان هدایت کند که شرکت بتواند در آنها رقابت کند و سود داشته باشد.
بگذارید سادهتر بگوییم: بازاریاب باید به برند کمک کند تا پیشنهادات، قیمتگذاری و روابط خود را به نحوی تغییر دهد که نیازهای مشتریان را بهتر برآورده کند و در نتیجه، فروش شرکت افزایش یابد.
البته، کار بازاریابان به همین خلاصه نمیشود. بخش مارکتینگ همچنین باید بتواند درک خود از بازار را به صورت ابزارها و تاکتیکهایی در آورد تا به وسیله آنها شرکت بتواند سهم بیشتری از بازار را جذب کند، روابط (معمولاً دیجیتال) را مستحکم کند و سرنخهای فروش بیشتری را ایجاد کند. بازاریابی همچنین میتواند بخش فروش را به بخشی از بازار بفرستد که باید شکار خود را انجام دهد و فشنگهای مورد نظر را در اختیار آنها قرار دهد. البته توجه داشته باشید که وقتی کارکرد بازاریابی فقط در کمک به تیم فروش در زمان حال خلاصه شود، کسب و کار شما آینده را از دست خواهد داد. حتما بخوانید: فرهنگ واژگان بازاریابی دیجیتال بدون بازاریابی، فروش ضربه خواهد خورد
حتی بهترین شکارچی هم نمیتواند با شلیک تیرهای مشقی به سمت هدفهای بیفایده، برای شام خانوادۀ خود چیزی دست و پا کند. (میدانم، ما که قصد شکار کسی را نداریم. ما خدماتی با ارزش را به آن آدمهایی ارائه میدهیم که قدرشان را بدانند.)
فروش بدون بازاریابی درست!
بازار مدام در حال تغییر است و این موضوع میتواند فروش را تحت تاثیر قرار دهد. و اینجاست که بازاریابی نقش مهمی را ایفا میکند. بخش مارکتینگ باید شرکت را برای این تغییرها آماده کند و به شکارچیان آن (یا همان فروشندگان) کمک کند که بفهمند کجاها باید شکار کنند و مهمات درست را هم در اختیارشان بگذارد.
اگر قرار باشد که بازاریابی فقط مهمات امروز را تهیه کند، چطور قرار است بفهمیم که صنعت ما به کدام سمت حرکت میکند و چگونه باید نسبت به این موضوع واکنش نشان دهیم؟ و به این ترتیب است که رشدِ کسب و کار ما محدود خواهد شد. نیازمند دریافت مشاوره در زمینۀ بازاریابی دیجیتال هستید؟
تجارب گذشته به ما اجازه میدهد تا بتوانیم به شما در زمینه برندینگ و بازاریابی دیجیتال کمک کنیم.
اصلاً قرار نیست که یک نفر مسئولیت هر دو بخش بازاریابی و فروش را به عهده داشته باشد. چرا؟ چون تمرکز بر زمان حال و پیش بردن فروش نیاز به مهارتهایی دارد که چندان با نگاه رو به آینده و مشتریمحور بخش بازاریابی همخوانی ندارند.
بگذارید کمی بیشتر در این مورد توضیح بدهیم:
معمولاً تیم فروش احساس میکند که درک خوبی از مشتریان و نیازهایشان دارد. اما این نگاه آنها کمی با واقعیّت فاصله دارد. چرا؟ چون مشتری همیشه در پسزمینه مکالمات فروش، میتواند تلاش فروشنده برای ترغیب خود را حس کند. در نتیجه، هیچوقت به طور کامل و شفاف در مورد نیازها و خواستهها خود حرف نخواهد زد.
بازاریابی و فروش در کنار هم
برای اینکه یک شرکت واقعاً بتواند رشد داشته باشد، کسی باید از پنجره به بیرون نگاه کند و ببیند که شرکت در آینده باید به چه سمتی حرکت کند. در بسیاری از شرکتها، معمولاً وظیفه این بخش بر گردن مدیر اصلی است و نقش بازاریابی صرفاً همراهی تیم فروش است. اما وقتی که یک شرکت رشد میکند، مدیریت به تنهایی تبدیل به یک شغل دائمی میشود و ممکن است نقش استراتژیک مارکتینگ به فراموشی سپرده شود. یک تحقیق جالب در مورد تاثیر بازاریابی در رشد شرکت
بازاریابی به روش علمی
بگذارید برای اینکه اهمیّت جدا بودن دو بخش بازاریابی و فروش را بهتر درک کنید، نتایج یک تحقیق در این زمینه را با شما به اشتراک بگذاریم. این تحقیق که در اواخر سال ۲۰۱۱ توسط دانشگاه تکزاس آمریکا انجام شد، به بررسی نزدیک به ۲۰۰ مدیر از کسب و کارهای میانۀ بازار در ۲۷ صنعت مختلف پرداخته و نتایج جالبی در این زمینه یافته است.
اینجا قرار است به یکی از نتایج جالب این تحقیق نگاه کنیم: بازاریابی یک نقش کلیدی در رشد شرکتها ایفا میکند. وقتی یک شرکتT در تیم مدیریتی خود از افرادی با تجربه در زمینۀ مارکتینگ بهره میبرد، رشد بیشتری را تجربه خواهد کرد و حتی در تبدیل فرصتها به واقعیّت هم بهتر عمل میکند. به علاوه چنین شرکتی حتی در شناسایی تاثیر روشهای بازاریابی و تبلیغات خود هم مهارت بیشتری دارد و در نتیجه میتواند بازدهی بیشتری از برنامههای مارکتینگ خود داشته باشد. البته این موضوع تا حدی در مورد آن شرکتهایی که هر چند بازاریابان با تجربه ندارند، اما از اصول مارکتینگ پیروی میکنند هم صادق است.
اما با وجود تاثیر بالای بازاریابی در رشد، ۵۹% از شرکتهای مورد بررسی، اصلاً بخشی به اسم بازاریابی در شرکت خود نداشتند.
مباحث مرتبط با انرژی و تاثیر آن بر اقتصاد جهانی نخستین بار در سالهای بحران نفتی دهه ۱۹۷۰ در جهان مطرح شد، اما پیشنهاد این رشته به عنوان یک حوزهی علمی میان رشتهای به قرن نوزدهم باز میگردد. در سال ۱۸۶۵ میلادی ، اقتصاددان انگلیسی به نام “جیونز” (Jevons) در کتاب خود تحت عنوان « معمای ذغال سنگ » نگرانی خود را از کاهش محتوم ذخایر ذغال سنگ اظهار داشت. در آن زمان با اختراع موتور بخار، ذغال سنگ به قلب تپنده صنعتی شدن در انگلستان و سایر کشورهای اروپایی تبدیل شده بود. بنابراین نگرانی “جیونز” حداقل تا زمانی که نفت به عنوان یک حامل انرژی جدید و جایگزین قدرتمند ذغال سنگ مطرح نشده بود، بی اساس نبود. “هاتلینگ” از پیشگامان اقتصاد انرژی و اقتصاد منابع طبیعی، توانست با یک کار علمی مهم از مبانی اقتصادی، روش جامعی برای استخراج مسیر قیمت منابع طبیعی پایانپذیر ابداع کند. این روش که امروزه به نام وی، “قاعده هاتلینگ” خوانده میشود را میتوان نخستین پیوند میان علم اقتصاد و مباحث انرژی و بنابراین نقطه آغاز رشته اقتصاد انرژی دانست. امروزه، اهمیت انرژی و آثار آن بر کسی پوشیده نیست. واقعیت این است که انرژی توانسته است در همه ابعاد زندگی انسانها، از نیازهای اولیه گرفته تا سیاست، توسعه و حتی فرهنگ به نوعی وارد شود. بنابراین ارائه تعریفی دقیق از اقتصاد انرژی به مثابه یک رشته علمی آسان نیست. زیست شناسی را میتوان علم مطالعه موجودات زنده نامید. به همین روال نجوم، ستاره شناسی، فیزیک، زمین شناسی و سایر علوم پایه را نیز میتوان تعریف و قلمرو آنان را تحدید نمود. اما در مورد علوم اجتماعی همچون اقتصاد، علوم سیاسی و جامعه شناسی کار کمی دشوارتر میشود، چراکه موضوع این علوم انسانها هستند و معرفی یک رشته علمی با عبارت «شناخت انسانها» بیش از اینکه کمکی به درک موضوع کند، گمراه کننده است. اقتصاد انرژی به عنوان یک رشته علمی ـ یا بهتر است بگوییم یک حوزه علمی میان رشتهای ـ شناخته میشود و اشتراکاتی با علوم پایه ( زمین شناسی، مهندسی انرژی، فیزیک و … ) و با علوم اجتماعی ( بیش از همه اقتصاد و پس از آن علوم سیاسی، جامعه شناسی، حقوق و … ) دارد. بنابراین وسیعتر از آن است که بتوان آن را به یک تعریف کوتاه محدود کرد. به همین دلیل است که تعاریفی چون «علم مطالعه منابع و مصارف انرژی» و امثال آن نمیتوانند همه ابعاد این رشته را تبیین نمایند. بنابراین برای شناخت بهتر این رشته علمی در ابتدا ضرورتی است محورهای اصلی آن را برشماریم. آنچه واضح است،این رشته بیشترین ارتباط را با علم اقتصاد دارد و از میان حوزههای مختلف علوم اقتصادی، مباحث ذیل بیشترین کاربرد را در این رشته دارند: اقتصاد خرد ، اقتصاد کلان ، اقتصاد منابع طبیعی ، اقتصاد سنجی و تجارت بین الملل؛ اما محورهای اصلی اقتصاد انرژی که در سالهای اخیر بیشتر از همه مورد توجه قرار گرفته است؛ عبارتند از: ۱) تراز انرژی: فارغ از ساز و کارهای تامین منابع ( عرضه انرژی) و محلهای مصارف ( تقاضای انرژی)، مبحث تراز انرژی به بررسی جریان انرژی در سطوح مختلف منطقهای، استانی یا ایالتی، کشوری و بین المللی میپردازد. اینکه مراکز عرضه و مصرف انرژی در کجا واقع شدهاند، جریان ارتباطی میان مراکز تولید و مصرف چگونه برقرار میشود، ورودیها ( تزریق) و خروجیها ( نشستی) به جریان انرژی چه ساز و کارها و آثاری دارند و مسائلی از این دست، همگی در این حوزه میگنجد. ترکیب مباحث فوق با جغرافیای سیاسی، انسانی و جغرافیای توسعه یافتگی مباحث جالبی را در اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی انرژی میگشاید. ۲) عرضهی انرژی: هم اکنون بخش عمده منابع انرژی علی رغم اینکه پتانسیل زیادی برای استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر نور خورشید، باد، امواج و گرمای زمین وجود دارد، همچنان از استخراج ذخایر پایانپذیر سوختهای فسیلی تامین میشوند. ماهیت پایانپذیری و کمیابی موجب شده است مبحث عرضه انرژی ( به ویژه سوختهای فسیلی ) بر خلاف عرضه کالاها و خدمات ( که عمدتاً متاثر از ساختار هزینه تولید است )، متاثر از یک عامل مهم دیگر به نام “رانت کمیابی” نیز باشد. به بیان دیگر ، منابع پایان پذیر انرژی دارای ارزش ذاتی هستند، بهگونهای که حتی اگر به صورت ذخیره بمانند و استخراج نشوند، ارزش ذاتی دارند. این ارزش ذاتی در تعیین ساختار عرضه آنها، اثری مجزا از اثر هزینه استخراج، هزینههای حمل ، بازاریابی و فروش دارد. در بحث عرضه انرژی مسایل دیگری نیز بررسی میشوند، مسائلی از قبیل ترکیب عرضه انرژی در مقیاسهای مختلف منطقهای، کشوری و بین المللی، دورنمای ذخایر باقی مانده و عرضه سازمانهای بین المللی عرضه کنندگان، نقش و اهمیت آنها در بازار عرضه انرژی، سرمایهگذاری در منابع انرژی و پیامدهای آن، حساسیت و کشش پذیری عرضه در قبال شرایط مختلف اقتصادی و سیاسی. ۳) تقاضای انرژی: مصارف حیاتی انرژی در جریان تولید ملی و جهانی کالاها و خدمات موجب شده است بر خلاف عرضه انرژی که مختص مناطق خاص یا کشورهای خاصی است، تقاضای انرژی کمابیش در تمام کشورهای جهان عمومیت داشته باشد. به همین دلیل است که اقتصاد جهان به سرعت در مقابل نوسانات بازار انرژی عکس العمل نشان میدهد. امروزه کمتر مدل رشد اقتصادی را میتوان یافت که در آن انرژی به عنوان یک نهاد کلیدی ایفای نقش نکند. در مبحث تقاضای انرژی مسائل متنوعی مطرح میشوند: تفکیک مصارف انرژی و ارتباط آن با سطح توسعه یافتگی، عوامل موثر بر تقاضای انرژی، سیاستهای مدیریت تقاضای انرژی، کششهای تقاضای انرژی و ارتباط آن با توسعه یافتگی، ارتباط میان الگوی رشد اقتصادی و تقاضای انرژی و … ۴) بازارهای انرژی: مبحث بازارها و تجارت انرژی یکی از قدیمی ترین و گسترده ترین بخشهای اقتصاد انرژی است. بازارهای انرژی محل تراکنش میان عرضه کنندگان و متقاضیان انرژی است؛ جایی که قیمت انرژی تعیین میشود و آثار گسترده خود را بر اقتصاد، سیاست و اجتماع بر جای میگذارد. شناخت انواع بازارهای انرژی، به تفکیک نوع حامل انرژی از زیربخشهای عمده این مبحث است. برای مثال در مورد نفت، بررسی و شناخت بازارهای مبادلات مالی و فیزیکی نفت، انواع روشهای مبادله نفت، قراردادهای متنوع موجود در بازارهای مالی ( قراردادهای آتی، سلف و سوآپ ) و اثر آنها بر تعیین بهای جهانی نفت از مباحث اصلی هستند. در بخش برق مباحث آزاد سازی انرژی برق و راه اندازی بازار برق ( در ادامه موج فرآیند خصوصی سازی که از اروپا به ویژه بریتانیا شروع شد )، مقررات زدایی یا اصلاح مقررات عرضه و تقاضای برق و انطباق بازاری برق با محدودیت فنی و فیزیکی تبادل برق از مباحث جالبی هستند که قدمت زیادی در اقتصاد انرژی ندارند. روشهای تعیین قیمت در بازارها، واکنش بازارها به متغیرهای دورنزا و برنزای اقتصادی و سیاسی، هدایت کنندگان بازارها و ساختارهای مالی و پولی موازی و مکمل بازارهای انرژی از دیگر مباحث مهم این حوزه هستند. ۵) کارآیی انرژی: انرژی یکی از نهادههای کلیدی تولید است و هزینه آن تاثیر زیادی در بهای تمام شده محصولات دارد. از سوی دیگر ، همانطور که اشاره شد انرژیهای پایانپذیر و کمیاب، هم اکنون ارزانترین حاملهای انرژی هستند. استفاده از انرژیهای پایان ناپذیر و انرژیهای پاک ( نور خورشید، باد، امواج و … ) نیازمند سرمایهگذاریهای سنگین و فنآوری پیشرفته است و همین وضعیت موجب میشود انرژیهای پایان ناپذیر نسبت به سوختهای فسیلی مزیت قیمتی نداشته باشند. با این حال سوختهای فسیلی نیز چندان ارزان نیستند و با روند مصرف فعلی، زمان زیادی تا اتمام ذخایر موجود باقی نمانده است. بنابراین صرفه جویی و مصرف بهینه که در مورد همه نهادههای تولیدی مهم است، در مورد منابع پایان پذیر انرژی اهمیت حیاتی دارد. برای کارآیی یک تعریف علمی جامع در مهندسی مکانیک و مهندسی برق وجود دارد: کارآیی برابر است با نسبت انرژی ( یا کار ) ورودی به سیستم به انرژی ( کار ) خروجی از سیستم. شاخص کارآیی یک عدد بدون بعد ( بدون واحد ) است و معمولاً بر حسب درصد بیان میشود. برای مثال کارآیی یک واحد نیروگاه گازی برابر است با ارزش حرارتی گاز ورودی به توربین ( بر حسب ژول) نسبت به انرژی الکتریکی خروجی از ژنراتور ( برحسب ژول). امروزه عده زیادی از دانشمندان تنها راهکار مشکلات بزرگی مثل گرم شدن هوای زمین، امنیت عرضه انرژی و پایان ذخایر سوختهای فسیلی را توجه به کارآیی انرژی در ساخت خانهها، خودروها، وسایل برقی و نیز در نحوه اداره کسب و کارها، شرکتها و سازمانها میدانند. از سال ۱۹۷۳ میلادی، همزمان با شوک اول نفتی بحثهای داغ کارآیی انرژی همواره مطرح بوده است اما تا سالهای اخیر و اوج گرفتن دوباره بهای نفت، کمتر مبنای سیاستگزاری بودهاند. نکته بسیار مهم در مورد کارآیی انرژی این است که کارآ کردن مصرف انرژی باید توجیه اقتصادی داشته باشد. بدون شک حرکت به سوی کارآیی انرژی مستلزم سرمایهگذاری است؛ اما این سرمایهگذاری تا زمانی توجیه خواهد داشت که عواید حاصل از صرفه جویی در مصرف انرژی در نتیجه افزیاش کارآیی، از هزینه سرمایهگذاری برای افزیاش کارآیی بیشتر باشد. به همین دلیل است که با وجود یارانههای سنگین انرژی قیمت تمام شده بسیار ارزان انواع انرژی ( گاز، سوخت و برق) در کشور ما، عملاً تلاش برای بهینه سازی مصرف انرژی و افزایش کارآیی محکوم به شکست بوده است. ۱-۵) شدت انرژی یکی از مهمترین شاخصها برای بخش کارآیی انرژی در سطح کلان، شاخص شدت انرژی است. البته برای کارآیی انرژی علاوه بر شاخص کلی فوق، شاخصهای دیگری نیز برای بخشهای مختلف اقتصاد ( حمل و نقل، خانوار، کشاورزی، صنعت، خدمات و … ) تعریف میشود. شاخص شدت انرژی، طبق تعریف زیر مجموعه شاخصهای کارآیی انرژی است اما همبستگی بالایی با آن دارد. شدت انرژی به بیان ساده عبارت است از ؛ میزان انرژی صرف شده برای تولید یک واحد از تولید ناخالص داخلی. بر پایه آمارهای گزارش سال ۲۰۰۶ انجمن اطلاعات انرژی آمریکا، ایران از لحاظ شدت انرژی در رتبه دوم جهان قرار دارد. طبق این گزارش برای هر دلار تولید ناخالص داخلی در ایران ۸/۱۰ مگاژول انرژی مصرف میشود. این جایگاه با توجه به قیمت انرژی و روند کاهش ذخایر نفتی و گازی بسیار نامطلوب است. از علل اصلی این وضعیت، یارانه سنگین انرژی و غیر واقعی بودن قیمت انرژی در کشور است. ۶) چالشهای زیست محیطی : از زمان انقلاب صنعتی انگلستان که آغاز مصرف انبوه زغال سنگ در صنایع و حمل و نقل بود، مساله آلودگیهای سوختهای فسیلی همواره مطرح بوده است. همانطور که اشاره شد انرژیهای پاک و تجدید پذیر عموما نسبت به سوختهای فسیلی گرانتر تمام میشوند. از قرن هجدهم به بعد، جهان شاهد مصرف روزافزون سوختهای فسیلی بوده است. یکی از مهمترین محصولات جانبی سوختهای فسیلی، آلودگی است. فرآیند احتراق با ایجاد دود موجب آلودگی محیط زیست میشود. هر چند آلودگیهای همراه را میتوان کاهش داد اما مساله تنها دود نیست. مشکل بزرگتر که در سالهای بسیار مورد بحث قرار گرفته است، افزایش گازهای گلخانهای است. افزایش غلظت گاز دی اکسید کربن که محصول اصلی فرآیند احتراق است، در جو زمین موجب تشدید پدیده اثر گلخانهای و افزایش تدریجی دمای زمین میشود. افزایش دمای زمین نیز موجب تغییرات مخرب متعددی در زیست بوم زمین میشود که مهمترین آنها عبارتند از آب شدن یخهای قطبی و بالا آمدن سطح آب اقیانوسها و در خط انقراض قرار گرفتن گونههای جانوری و گیاهی به علت زمانبر بودن فرآیند سازگاری آنها با محیط . آلودگی یک کالای عمومی در عین حال یک کالای بد ( کالایی که مصرف آن با کاهش مطلوبیت همراه است ) میباشد. به همین دلیل عرضه آن توسط صنایع آلوده کننده موجب نارضایتی جامعه میشود. کنترل آلودگی در اقتصادهای توسعه یافته به حدی اهمیت دارد که مجموعه قوانین مدونی برای کنترل آلودگی، استانداردهای آلودگی و مالیات بر آلودگی وضع شده است. در بسیاری از کشورهای اروپایی، به هر واحد صنعتی یک سهمیه مجاز تولید دیاکسید کربن داده میشود. جریمه تخطی از این سهمیه آن چنان بالا است که واحدهای صنعتی ترجیح میدهند با اقدامات مناسب و استفاده از فنآوریهای جدید میزان تولید خود را با توجه به سقف مجاز آلودگیشان بهینه کنند. همچنین در بسیاری از این کشورها بازارهایی برای خرید و فروش مجوزهای انتشار آلایندهها وجود دارد. برای مثال، اگر یک کارخانه با مجوز انتشار ۱۰۰ واحد دی اکسید کربن، بتواند با بهبود روش تولید ۶۰ واحد آلاینده منتشر کند، ۴۰ واحد سهمیه استفاده نشده خود را می تواند در بازار عرضه و بابت آن مبلغ خوبی از متقاضیان دریافت نماید. ۷) انرژی و رشد اقتصادی: شاخصهای مختلفی برای تبیین ارتباط میان انرژی و رشد اقتصادی تدوین شده است. بررسی رابطه علت و معلولی میان انرژی و رشد اقتصادی نیز از مباحث جالب این حوزه است. اثر نوسانات بازار نفت بر رشد اقتصادی جهان طی چند سال اخیر کاملاً مشهود است. حتی عدهای این بحث را با انگیزههای سیاسی قدرتهای بزرگ نیز ارتباط میدهند. یک مثال ملموس رشد اقتصادی سریع دو کشور چین و هند طی سالهای اخیر است. بسیاری از کارشناسان معتقدند بخش بزرگی از افزایش صد دلاری بهای نفت طی دو سال اخیر ناشی از افزایش تقاضای این دو اقتصاد نوظهور است. به عبارت دیگر، دو کشور چین و هند به خاطر سنگین بودن وزن تقاضایشان توانستهاند تراز نفت جهان را نامتعادل کنند و موجب افزایش بهای نفت شوند؛ این نمایانگر اثر رشد اقتصادی بر بهای انرژی است. اما یک دیدگاه سیاسی دیگر نیز میتوان به این موضوع داشت؛ برای نمونه آمریکا با حمله به عراق و ناامن کردن منطقه خاورمیانه موجب شد بهای نفت در بازارهای جهانی به شدت رشد کند. افزایش بهای نفت موجب میشود رقبای نوظهور آمریکا در اقتصاد جهانی با افزایش هزینه تولید و کاهش توان رقابتی در بازارهای جهانی مواجه شوند. بنابراین از سرعت رشد اقتصادی این کشور به نفع بازیگران قدیمی اقتصاد جهانی کاسته میشود. این نمونهای از اثر انرژی بر رشد اقتصادی است. ۸) انرژی و توسعه : توسعه مفهومی فراتر از رشد اقتصادی دارد. توسعه حائز ابعاد مختلف فرهنگی ، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. متاسفانه علی رغم ارزش فراوان و حیاتی منابع انرژی و منابع طبیعی، نقشه توسعه یافتگی جهانی انطباق اندکی با نقشه توزیع منابع طبیعی دارد. هنوز نیز بسیاری از کشورهای غنی از انرژی منابع طبیعی درست مثل دوران استعمار به خام فروشی ثروتهای طبیعی خود به استعمارگران سابق مشغولاند. اینکه اصولا منابع طبیعی فراوان میتوانند موتور توسعه یک کشور باشند یا خیر بحث جالبی است که موضوع نظریه “نفرین منابع” است. طبق این نظریه (نفرین منابع) فراوانی منابع طبیعی در یک کشور لزوماً به توسعه یافتگی آن کشور کمک نمیکند حتی ممکن است مانع توسعه یافتگی شود. بعد اقتصادی این نظریه بیشتر بر نظریه بیماری هلندی ( که اقتصاد ما نیز علائمی از آن را نشان میدهد) مبتنی است. بعد فرهنگی این نظریه بر این دلالت دارد که در کشورهای غنی از منابع طبیعی بازده سرمایهگذاری روی آموزش، نیروی انسانی و فرهنگ طی یک دوره بلند مدت محقق میشود و بازدهی هنگفت سرمایهگذاری روی منابع طبیعی ( به ویژه نفت و گاز) به سرعت عاید حکومت میشود؛ بنابراین سرمایهگذاری روی آموزش و فرهنگ ظاهرا سودآور نیست و توسعه فرهنگی به کندی محقق میشود. در بعد توسعه سیاسی نیز نظریه “نفرین منابع” آشکار میدارد حکومتهای کشورهای غنی از منابع طبیعی، بر عواید حاصل از فروش این منابع متکیاند و نه بر مالیاتهای جمعآوری شده از مردم. بنابراین عنصر پاسخگویی دولت در قبال جامعه، که سنگ زیربنای حقوق سیاسی جامعه و توسعه یافتگی سیاسی است، وجود ندارد یا کم اثر است. ۹) سیاستگزاری انرژی: به دلیل نقش حیاتی انرژی در اقتصاد هر کشور ، چه تولید کننده انرژی باشد و چه مصرف کننده آن، هر کشور برای حرکت صحیح در مسیر رشد و توسعه نیازمند سیاستگزاری انرژی و تدوین مجموعه سیاستهای انرژی است. سیاست انرژی سندی است که دولت هر کشور برای تعیین الزامات بخش انرژی در مسیر از پیش تعیین شده رشد و توسعه اقتصادی تدوین میکند. سیاست انرژی حاوی دستورات و دلالتهای سیاستی در حوزههای تولید، توزیع و مصرف انرژی است. اعمال سیاستهای انرژی در قالب مقررات، پیمانهای بین المللی، ایجاد انگیزه برای سرمایهگذاران در حوزه انرژی، تدوین راهکارها و مقررات صرفه جویی انرژی، وضع مالیات و سایر ابزارهای اعمال سیاستهای دولت نمود مییابد. سیاست انرژی معمولاً حاوی بخشهای زیر است: ـ تبیین و تصریح سیاست ملی در زمینههای برنامهریزی، تولید، توزیع و مصرف انرژی. ـ مقررات مربوط به کاربردهای تجاری و تولید انرژی. ـ مقررات ناظر و نافذ بر نحوه مصرف انرژی ( مثل استانداردهای کارآیی یا استانداردهای آلایندگی). ـ الزاماتی بر سازمانهای دولتی دخیل در بخش انرژی. ـ سیاستهای مالی قابل اعمال بر بخش انرژی ( مالیاتها و یارانهها ). ـ تامین امنیت انرژی به واسطه پیمانهای بین المللی ، موافقت نامههای تجاری ، روابط خاص با صادر کنندگان و یا وارد کنندگان عمده انرژی. ـ استانداردها و الزامات زیست محیطی ناظر به بخش انرژی. اما پیش از تدوین سیاست انرژی باید به یکسری پرسشها پاسخ داده شود و همچنین مجموعهای از فروض اتخاذ شوند. مهمترین پیش ملاحظات قبل از تدوین سیاست انرژی عبارتند از: ـ هدف بلند مدت رشد اقتصادی. ـ هدف بلند مدت خودکفایی انرژی. ـ دور نمای جمعیت کشور و حداکثر جمعیت مجاز با توجه به کمیابی منابع انرژی. ـ پیشبینی ترکیب مصرف انرژی در بخشهای مختلف. ـ اهداف بلند مدت شدت انرژی و کارآیی انرژی. ـ نحوه نگرش به آثار جانبی انرژی ( آلودگی ). ـ تبیین اهداف سیاست انرژی در سطح شهری، ایالتی، استانی و ملی. ـ ابزارهای اجرایی موجود و مورد نیاز برای اعمال سیاست انرژی ( مالیات، یارانه، سهمیه بندی و … ) ۱۰) انرژیهای نو : با افزایش قیمت حاملهای سوختی با منشاء فسیلی و نیز مشکلات زیادی که این منابع انرژی برای محیط زیست ایجاد میکنند، انرژیهای نو ( که پیشتر در هنگام شوک اول نفت یکبار مطرح شده و به دلیل محدودیتهای فنی تا حدود زیادی رها شده بود ) دوباره بحث انگیز و پر طرفدار شدهاند. اخیراً روشهای جدید استحصال انرژی از نور خورشید، انرژی امواج، انرژی گرمای زمین، پیل سوختی، بیوماس، انرژی باد ، انرژی هستهای و… توانستهاند سرمایهگذاریهای خوبی جذب کنند. نتایج تحقیقات در مورد انرژیهای نو ، بسیار نوید بخش هستند. باید به این نکته توجه کرد که توسعه انرژیهای نو دو بخش دارد؛ فنی و اقتصادی. آنچه مسلم است به لحاظ فنی مشکل غیر قابل حلی برای انرژیهای نو وجود ندارد. اما شکل اصلی، شکل اقتصادی است؛ آیا سرمایهگذاری در انرژیهای نو ، اقتصادی و به صرفه است؟ برای مثال طبق یک برآورد ساده، هزینههای سرمایهگذاری برای تولید یک مگاوات برق با توربینهای بادی بالغ بر ۵/۲ میلیون یورو است. در حالی که هر مگاوات برق با توربین گازی سیکل ساده تنها به ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار یورو سرمایهگذاری نیاز دارد. به علاوه اینکه برای هر توربین بادی به توان ۶۷/۰ مگاوات به ۲۵۰۰ متر مربع زمین نیاز است، در حالی که یک واحد ۱۶۰ مگاواتی گازی شامل توربین و ژنراتور و پست انتقال و سیستم خنک کننده تنها به ۲۰۰۰ متر مربع زمین نیاز دارد. استفاده از انرژیهای نو ، نیازمند تغییر فرهنگ و عادات مصرفی نیز هست. در حال حاضر، در بخشهای وسیعی از ایران میتوان با هزینه اندک یک اجاق خورشیدی برای پخت و پز یا گرم کردن آب استحمام تهیه کرد اما به علت تغییر نکردن عادات مصرفی مردم ممکن است این طرح با شکست مواجه شود. در هر حال رویکرد به انرژیهای نو، به ویژه انرژی نور خورشید به عنوان منبع دائمی گرما و نور، در آینده نزدیک اجتناب ناپذیر خواهد بود. کشورهای غنی از منابع هیدروکربنی مانند ایران، علیرغم پتانسیل فراوان تولید انرژی از منابع پایان ناپذیر، تاکنون تلاش قابل توجهی برای توسعه انرژیهای نو انجام ندادهاند و آیندهای که با اتمام ذخایر پایان پذیر نفتی به وارد کننده انرژی تبدیل شویم، چندان دور نخواهد بود. در پایان باید گفت، اقتصاد انرژی، رشتهای است که اکثر مختصات یک دانش پایهای با رویکردها و روشهای علمی و منطقی را دارد. پتانسیل بالای مسایل اقتصادی انرژی برای ترکیب با نگرشهای سایر رشتههای علوم اجتماعی و علوم پایه توان تحلیلی بالایی را در این رشته ایجاب میکند. سرفصلهای فوق همه مباحث و حوزههای علم اقتصاد انرژی نیستند ضمن اینکه آنچه در این نوشتار مختصر آمد، تنها چند سطری برای آشنایی با مسایل اصلی هر حوزه بود. در مقالات بعدی سعی می شود به هر یک از این سر فصلها به صورت تفصیلی پرداخته شود.
امروزه یکی از بهترین دستگاه هایی که ارتباط از راه دور را میسر میسازد تلفن پاناسونیک است. با وجود تکنولوژی های زیاد دیگری از جمله ارتباطات اینترنتی باز هم تلفن محبوبترین وسیله برای برقراری ارتباط از فواصل دور از هم است.
در دهم مارس 1876 الکساندر گراهام بل از ماساچوست بُستن موفق به اختراع تلفن گرديد.
تاریخچه استفاده از تلفن در ایران در سال ۱۲۶۵ شمسی مصادف با ۱۸۸۶ میلادی است که برای اولین بار، یک رشته سیم تلفن بین تهران و شاهزاده عبدالعظیم به طول ۷/۸ کیلومتر توسط بوآتال بلژیکی که امتیاز راه آهن ری را داشت کشیده شد.
مرکز تلفن اکباتان در سال ۱۳۱۶ شمسی به ۶۰۰ شماره تلفن رسید و دو سال بعد بهرهبرداری شد و در سال ۱۳۳۷ به ۱۳ هزار شماره توسعه یافت. خطوط تلفن جدید یا کاریر نیز پس از شهریور ۱۳۲۰ مورد بهرهبرداری قرار گرفت و ارتباط تلفنی بین تهران و سایر شهرها گسترش یافت و مراکز تلفنی تهران یکی پس از دیگری تأسیس شد.
پس از آن به سرعت خطوط تلفن در بین کاربران تقسیم شد و مردم هم برای استفاده های خانگی و هم برای استفاده های اداری از این وسیله استفاده کردند. اما برای استفاده های اداری قاعدتا مشکلات و محدودیت هایی وجود دارد.
از جمله مشکلات مهم در این زمینه اشغالی خطوط است. اگر تعداد خطوط کمی دارید و زنگ خور تلفن زیادی دارید شما هم حتما با این مشکل مواجه شده اید.با توجه به محدودیت های قانونی که در واگذاری تعداد خطوط تلفن شهری برای هر ملک وجود دارد قطعا نمیتوانید برای هر کارمند یک خط شهری در نظر بگیرید.
علاوه بر این اگر تعداد خطوط خیلی زیادی داشته باشید مشتریان گیج شوند و نتوانند با بخش مورد نظر خود تماس بگیرند.
راه حل تمام مشکلات موجود برای کسب و کار های کوچک تا بزرگ دستگاه های سانترال یا مراکز تلفن سانترال هستند. در یک سیستم تلفن سانترال تعدادی خط تلفن در پورت ورودی قرار می گیرند و با یک نسبت منطقی به پورت های خروجی تبدیل می شوند.
برند پاناسونیک یکی از شرکت های پیشتاز در تولید مراکز تلفن سانترال و همچنین تلفن های سانترال است.برای استفاده و همچنین برنامه ریزی مراکز سانترال استفاده از تلفن های سانترال امری ضروری است. پاناسونیک به خاطر ارائه سیستم های ارتباطی کارآمد و با کیفیت جایگاه بسیار مهمی در ادارات ،شرکت ها و اماکن تجاری کسب کرده است.
مزیت دستگاه های تولید شرکت پاناسونیک نسبت به سایر تولیدات این حوزه در ابتدا قیمت مقرون به صرفه آن است و می توان گفت خوش قیمت ترین مراکز تلفن متعلق به پاناسونیک و مزیت دیگر قابلیت های بی شمار و منحصر به فرد این دستگاه ها است که آن را در بین سایر برند ها برجسته می کند.
مهمترین عامل برای انتخاب بین مدل های مختلف این دستگاه ها تعداد خطوط شهری و داخلی های مورد نیاز شما است. این دستگاه ها بر اساس نوع ظرفیت به دو نوع کم ظرفیت و پر ظرفیت تقسیم می شوند. مدل TES824 و TEM824 دو دستگاه کم ظرفیت پاناسونیک هستند که برای کسب و کارهای کوچک مناسب است.ظرفیت این دستگاه ها تا حداکثر ارتقا ، ۸ به ۲۴ است (یعنی دستگاه با گرفتن ۸ خط شهری به شما ۲۴ داخلی ارائه میدهد).اگر تعداد خطوط شهری یا تعداد کارمندانی که می خواهید برای آن ها داخلی در نظر بگیرید بیشتر از تعداد گفته شده است شما باید به سراغ دستگاه های پر ظرفیت پاناسونیک بروید.
سری TDA شامل مدل های TDA100,TDA200,TDA600,TDA100D,TDA100DBP,TDA100DBA این دستگاه ها با ظرفیت های مختلف و البته قابلیت اضافه کردن کارت های ارتقا و امکانات بیشتر تولید و طراحی شده. ظرفیت این دستگاه ها با توجه به کارتهای انتخاب شده ی شما مشخص می شود .این مدل دستگاه های سانترال بیشتر در سازمان ها و شرکت های بزرگ مورد استفاده قرار می گیرد و از سیستم دیجیتال برای برقراری ارتباط بهتر استفاده می کند.
سری TDE که شامل TDE100,TDE200,TDE600 دستگاه های تحت شبکه و البته پر ظرفیت پاناسونیک هستند که از طریق شبکه نصب و راه اندازی می شوند.
سانترال های تحت شبکه سری KX-NS پاناسونیک سانترال های نسل بعد از سری KX-TDE می باشد که هم برای دفاتر با کسب و کارکوچک مناسب است و هم دفاتر با کسب و کار بزرگ. پیشرفتهترین نوع دستگاه سانترال، تحت شبکه میباشد که قابلیت برقراری تماس داخلی بین شرکتها و سازمانهای خود را در هر نقطه از دنیا را دارد و کاربران این دستگاه قادر خواهند بود ارتباطات خود را بواسطه سرویس VOIP از طریق اینترنت برقرار نمایند. هزینه مکالمات تلفنی بینالمللی با این روش مقرون به صرفه میباشد
این سری شامل مدل های:KX-NS300/KX-NS500/KXNS700/KX-NS1000 است که هر مدل مخصوص منطقه خاصی از دنیا طراحی و بفروش می رسد .در این میان سانترال مدل KX-NS500 به دلیل دارا بودن ماژول پورت داخلی و شهری بیشتر نسبت به دو مدل دیگر مخصوص منطقه خاور میانه طراحی شده است . سانترال مدل KX-NS1000 بصورت یک IP PBX است که بیشتر برای یکپارچه کردن چندین سانترال پاناسونیک استفاده می شود که با استفاده از پروتکل SIP قابلیت ارائه تا 8000 پورت می باشد.
یکی از مهم ترین مزایای دستگاه های تحت شبکه، کم هزینه بودن ارتباط بین دو مجموعه می باشد. این دستگاه برای شرکت و مجموعه هایی مناسب است که چند شرکت و یا چند شعبه دارند که کاربران هر مجموعه می خواهند با کاربران مجموعه دیگر در هر زمان ارتباط داشته باشند.
با استفاده از این دستگاه ها شما می توانید به راحتی تلفن های خود را مدیریت کنید ، صفر یا دو صفر را ببندید و محدودیت های دیگری را برای هر داخلی مشخص کنید. از مزایای تلفن سانترال ارتباط داخلی با دیگر اتاق های داخل سازمان است بدون هزینه تلفن که می تواند هم در هزینه ها صرفه جویی کند و هم هرج و مرج و بی نظمی را بین کارمندان کاهش داد.همه کارمندان برای هماهنگی کار هایشان می توانند با هم تماس تلفنی برقرار کنند.
قابلیت های دستگاه سانترال:
مدیریت هزینه ها
گزارش گیری از وضعیت تماس ها
تماس داخلی رایگان
اعمال محدودیت زمان تماس
کنفرانس کردن از طریق تلفن
انتقال تماس
برنامه ریزی در چند حالت
از دیگر مزایای این مراکز میتوان به پشتیبانی یک اپراتور از چندین خط شهری و یا امکان استفاده از اپراتور گویا (DISA) اشاره نمود . در مراکز تلفن سانترال همه چیز در کنترل ماست از امکان محدود نمودن داخلی ها در شماره گیری تا اعمال محدودیت در تماس های بیرونی با شرکت